.

.

ها کردن به شیشه های مات 5

مستم از حرف هایش و به این فکر میکنم که چرا تا به حال از خودم دریغش کرده بودم؟! نه نیاز بوده زیبا باشم و نه کار خارق العاده ای بکنم! مثل بذری از کمتراز دو سالگی در ذهنش کاشته شدم و 15 سال پیش در قلبش جوانه زدم بدون اینکه بدانم! بدون اینکه تلاشی کرده باشم و بدون اینکه حتی طبق معیار های زیبایی زیبا بوده باشم! وقتی حرف میزند احساس میکنم در کشوری خیالی زندگی میکند که من ملکه اش هستم! همه چشم به من دوخته اند همه تحسینم میکنند همه صلاحم را میخواهند و همه دوستم دارند! یادم به عکس نوشته ای می افتد که چندی پیش دیده بودم! "خدا دلت را به یک جبران جانانه شاد کند" :) لب هایم به لبخندی کش می آید و از مامان میپرسم "واقعا وقتی تازه به دنیا اومده بودم خانه ی اجاره ایمان در فلان جا و فلان شکل بوده؟" میگوید "آره چطوری اینقدر با جزئیات یادته ما فقط دو سال آنجا بودیم!" لبخند عمیق تری میزنم و در دل میگویم "من یادم نیست! میم یادشه!"

 

ts2.tarafdari.com/contents/user308486/content-sound/nikos-vertis-an-eisai-ena-asteri-192.mp3

 

ادامه مطلب ۰ 🌱

سیت بیارِم 🧡

 

https://lormedia.ir/wp-content/uploads/2021/05/%D8%B3%DB%8C%D8%AA-%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D9%85-%D8%AD%D8%B4%D9%85%D8%AA-%D8%B1%D8%AC%D8%A8-%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87.mp3

 

۰ 🌱

ها کردن به شیشه های مات 3

وقتی بوی نم خاک تازه خیس خورده بلند میشود را میشود نوشت؟ وقتی مامان انگشت هایش را لای موهایت میچرخاند را میشود نوشت؟ وقتی خورشید لا به لای ابرهای کومولوس رخ نشان میدهد را میشود نوشت؟ وقتی بابا لب هایش را روی پیشانی ات میگذارد چه؟ میشود نوشت؟ میشود از دست های چروک و شفادهنده ی مادربزرگ نوشت؟ میشود از حس مادری که برای اولین بار نوزادش را در آغوش میگیرد نوشت؟ میشود از اولین جانی که دانشجوی پزشکی نجات میدهد نوشت؟ میشود از اولین تولدی که دانشجوی مامایی انجام میدهد نوشت؟ از لبخند ناشنوایی که برای اولین بار میشنود چه؟ میشود نوشت؟ هرچه بنویسی انگار جمله ای کوتاه ولی عمیق کم است! مثل نقاشی کشیدن چشم های معشوق میماند! برقی که عاشق میبیند را حتی نقاشِ عاشق نمیتواند بکشد! تو برای من به اندازه ی بوی جنگل، لبخند خسته ی پدر، تلالوی نورِ نارنجیه غروب روی دریا، نسیم صبح، نفس نفس های بعد از دوی استقامت، عمیقی، نوری،امنی، پراز مهری...

 

 

پیـ نوشت: قالب کلیِ این نوشته برای نباته! اما خب هیچ جاش کپی نشده! :)

۰ 🌱

:دی 2

یه دعا براتون میکنم از سر دلسوزی

ایشالا هیچوقت جیره ی اینترنتتون دست باباتون نیوفته :)))))

بگو الهی آمیــــــن

۰ 🌱

:دی

این دختره 23 سالش شده منم 23 سالم شده :)))))))))))))

https://www.instagram.com/p/CPTsiGtArEt/?utm_source=ig_web_copy_link

۰ 🌱

اسپاروی وجودم!

قاعدتا باید طبق شنیده ها پشیمون نباشم از اینکه سر هر دوراهی که یه سرش قلب بوده و سر دیگه ش عقل، سمتِ قلبمو انتخاب کردم اما هستم! از 90 درصد تصمیمای قلبیم پشیمونم! 

میدونید چرا اینو میگم؟ چون الان که دارم با منطقم پیش میرم قلبم با اندکی فیس و افاده با عقلم راه میاد اما هیچوقت عقلم نتونست با قلبم راه بیاد!! 

 

پیـ نوشت: عیبی یوخ! از این به بعد فرمون دست عقلمه!

پیـ نوشت: کنکور! تجربی! هنر!

۰ 🌱

ها کردن به شیشه های مات 2

میخوای ورزشتو ادامه بدی؟

آره

آخه دارم نقشه ی خونمونو میکشم!

:)))

۰ 🌱

که شادی آنِ من باشد ^^

اعتماد به نفسم پوکیده!

باید باشگاه برم و حتی حتی ایندفعه نیم وارو رو یاد بگیرم ^_^ حتی دلم مبارزه با مشتای سنگین میخواد که لبم بین دندونام گیر بیوفته و برای بار صدهزارم دهنم پر خون بشه! چقدر کیسه ی یخ روی لبای ورم کرده گذاشتن و نشستن گوشه ی تاتامی و همه رو نگران خودم کردن رو دوست دارم!

باید نقاشی بکشم! به نظرم رنگ روغن باشه بهتره حسابی تخلیه میشم! حتی فکر کردن بهش باعث میشه دلم قیلی ویلی بشه :)))

باید یه دیوار پیدا کنم و بالاخره اون بالهایی که همیشه دوسشون داشتم رو بکشم

باید دوربینمو وردارم و برم تو کوچه پس کوچه ها بگردم و از پنجره ها عکس بگیرم! از پنجره های جذاب خونه های بافت قدیم وسط شهر :)

باید کتاب بخونم و زیر جمله های دوستداشتنیش خط بکشم!

باید کنار آبشار بشینم چشمامو ببندم و صداشو گوش بدم!

باید سرمو از شیشه ی ماشین بیرون ببرم و اجازه بدم باد با همه ی خشمی که داره به صورتم بکوبه! که من عااااشق بادم حتی اگر همه ی ریختمو به هم بریزه :)

میدونید چند وقته که از روحم مراقبت نکردم؟! 

جسم من همیشه پر جنب و جوش بوده و به واسطه ی همین روحمم سرحال میبود!

باید سازدهنیمو از ته کشوی دراورم بیرون بیارم و خودمو توی نوت های غوغای ستارگان پیدا کنم

باید برقصم! میدونید چند وقته فقط و فقط برای خودم نرقصیدم؟

باید بخندم از ته دل! از اون خنده هام که وقتی میخندم اونقدر مزحکه که هرکی صدامو میشنوه هم خنده اش میگیره!

باید بدو ام! باید برنامه بچینم دوستامو ببینم! 

باید اسکیت هامو از ته کمد دربیارم و مثل روز اول از دیدنشون بعداز مدتها ذوق کنم!

باید به انار درمورد کمپرمون بگم! 

باید برنامه بچینم سرویس طلای سر عقدمو بفروشم و باهاش هلی شات بگیرم! من هنوزم کله شقم!

عبور کردن دونه دونه ی اینها از گوشه ی ذهنم هم باعث به وجد اومدنم میشه! من هنوزم زنده ام ! 

۰ 🌱

نارنجی :)

احساس میکنم نارنجی رنگ مورد علاقه ی جدیدم شده 🧡

۰ 🌱

!!

مغزم درد میکنه! بس که قلبم رفت و عقلم سد راهش شد! همه ی امروز اینجوری گذشت!

۰ 🌱
Erfan & Mlychk