هرسال اواسط بهار که بعد از حدود هشت ماه کولر آبیمونو روشن میکنیم عطر خوش خاکی که بلند میشه رو دوست دارم ببوسم! متاسفانه نمیشه بو هارو بوسید! کاش حداقل میشد پستشون کرد اونم نمیشه! این بو این صدا منو یاد آرامشی که بعداز هر امتحان ترم دوم مدرسه داشتم میندازه! از اونجاییکه منم مثل 90 درصد دانش آموزا شب امتحانی بودم و معمولا شب قبل امتحان نمیخوابیدم، بعد از امتحان زیر باد کولر خوابیدن بدون اینکه متوجهش باشم برام تبدیل به خاطره ی آرامش بخشی شده که الان بعداز سالها هنوزم آرومم میکنه :)
پیـ نوشت1: به ماه مان گفتم تابستون یادم بده قورمه سبزی درست کردنو! بعد از ماچ های فراوانی که از لُپ هایم کرد گفت دیگه وقتشه :))))
پیـ نوشت2: باورم نمیشه بعداز 23 سال امسال اولین سالیه که میتونیم بریم باغ پاپا اما نمیتونیم میوه بچینیم :( خو ایییییی!!!