چندتا آهنگ اول پلی لیست گوشیم لریه! میپرسه "چیه؟ پشیمون شدی از رفتن؟" تازه متوجه میشم که چقدر جدیدا علاقه مند شدم به زبان مادریمون! شاید چون لهجه ی میم رو دوس دارم یا شایدم چون دیگه حس میکنم واقعا وقت رفتنه! میگم "نه! هرجور شده باید بریم!" من ریشه زدن رو دوس ندارم هرچقدر پدر و مادرم دوسش دارن من ازش بیزارم! نه اینکه اینجا بد بگذره، اینجا با پیشرفت کندی میگذره! شنیدین که میگن ایران جهان سومیه؟! اینجا انگار حتی از سومی هم جا موندی! نمیخوام اگه روزی قرار بر مادر شدنم باشه بچه امو محکوم به زیر خط جهان سومی بزرگ شدن بکنم! به فکر اینکه عمرمو بذارم تا سرزمین مادریم رو پیشرفت بدم هم نیستم! احساس میکنم از سنم گذشته که از این رویاهای انقلابی داشته باشم! خسته ام! دلم تلاش کم ولی پیشرفت زیاد میخواد! همون سمتی میرم/میریم :)
+پین بشه به عکس: چونکه ما از اوناییم که قبل از خرید ماشین چراغاشو میخرن :))))