.

.

پا کوچول مامان

الان که این پست رو مینویسم دقیقا ۴ ماه و ۵ روزِ که کنارم دارمت :) نفساتو نفس میکشم و روزی هزاااار بار میچلونمت :* بارها خواستم بنویسم تا اینروزارو یادم نره اما یا تنبلیم میشد یا واقعا خسته بودم! امروز یه جور متفاوتی جهش رشدی داشتی اونقدر که یک لحظه با خودم فکر کردم نکنه همه ی اینروزا بگذرن و فراموشم بشن بدون اینکه جایی ثبت شده باشن!!

اومدیم خونه ی دایی علی و برای اولین باره که بابارو دو شبه که ندیدی :( دلش خیلی تنگ شده از تک تک حرفاش مشخصه مامان جان!

امروز برای اولین بار کاملا مستقل و به کمک روروئک تونستی راه بری ^-^ هنوزم یادم میوفته پروانه ها تو دلم پر میزنن *-* خیلی جلوی خودمو گرفتم که بیش از حد لازم تشویقت نکنم و نمیدونم واقعا تا چه اندازه موفق بودم! 

۱ 🌱
Erfan & Mlychk