.

.

ته مونده ی صدفها 2

 این  شب ها پنجره اتاق را نیمه باز می گذارم....هر وقت نسیم خنکی می وزد...نم نم بارانی می زند و عطر خوش خاک را بلند می کند وسوسه می شوم و میروم پای پنجره...نگاه می کنم به آسمان و درخت توت رو به روی خانه ....زل می زنم به آسمان و سکوت گوش می کنم....همه چیز زیباست اما حیف...حیف این روزها درد دارم...درد می کشم....فکر می کنم به باقی مانده آرزوهایم...به پس مانده ی از ایمان م...به عمرم...

 

پیـ نوشت: نبات :)

۰ 🌱
Erfan & Mlychk