نمیدونم چه حکمتیه که آدم تا ازدواج میکنه حجم عظیمی از مهرِ هرچی نینیِ پا کوچوله تِلِپی میوفته تو دلت! منو یادتون میاد؟ چقدر سفت و سخت بچه نمیخواستم؟! خودم یادم نمیاد!!! -_- یکی بزنه تو گوش من :|
دیروز بعد از آزمونم پا شدیم رفتیم خیابون گردی مثل روزای اولمون! از همون عطری زدم که روزای اول میزدم! رفتیم سینما بلیت فیلم سگ بند رو گرفتیم، ۴۰ دقیقه وقت داشتیم هنوز، ماشینو یه جایی همون نزدیکیا پارک کردیم و رفتیم پیاده روی! رفتیم و رفتیم تا به سیسمونی فروشی رسیدیم!!!! اونجا بود که قلبمون اکلیلی شد و ذوق کنان واردش شدیم! حاصل عنان از کف دادنمونم شد دوتا جوراب بند انگشتی ۵۰ هزار تومنی :)))))) اینگونه بود که به نتیجه رسیدیم حالا زووووده باباع ما خودمون بچه ایم هنوز!!! :|
ده دقیقه به شروع سانس سگ بند مونده بود که به سمت سینما راه افتادیم! به جز تک و توک آدم هاییکه ماسک زده بودن بقیه کرونا به یه ورشون بیشتر نبود :دی فیلم خوبی بود سه چهار سکانس خوب داشت که قابل بلند خندیدن بودن و خوش گذشت! راستی گفتم دستبندای زوجیمون رو هم درست کردیم؟! آره دیگه دادم رضوان بند جدید انداخت براشون و بعد از مدتها دیروز دوباره پوشیدیمشون، دستامون که چفت هم شدن قلبای دستبندا هم یکی شدن و به پیاده روی ادامه دادیم!
از هر دری حرف زدیم، من از روزای خرید برای خوابگاه و دانشگاه گفتم و محمد گوش میداد! محمد از کار و بارش میگفت و من گوش میدادم! لا به لاش حرفای محبت آمیز و ال و بل! یه شلوار تابستونه گرفتم و برگشتیم به سمت ماشین! با پول زیااااااد یارانه امون خرید یه ماااااااهمونو انجام دادیم و بعد ترش رفتیم فالوده بستنی زدیم به رگ و این بود دِیت ما :))))
+ به درجه ای از کیک پزی رسیدم که کیک های من درآوردیم خیییییلی خوشمزه میشه حیف که نمیشه مزه هارو پست کرد!
+ یه غذای من درآوردی هم درست کردم چند روز پیش با مواد اولیه ی سینه ی مرغ ، قارچ ، شیر ، نودل و پنیر پیتزا بعلاوه ی ادویه جات مورد علاقه اونقدر خوب شد که محمد میپرسید حالا دفعه ی بعد یادت میمونه چجور درستش کردی؟!! :))))